این سروده ی میرزا ده عشقی این روزها فضای مجازی را پرکرده است.میگویند این شعری ست که او را به کام مرگ فرستاد.مجلس چهارم را بردارید و به جایش مجلس هفتم یا هشتم بگدارید؛گویی این شعر همین امروز سروده شده نه چند دهه پیش:
اين مجلس چارم به خدا ننگ بشر بود.... ديدي چه خبر بود؟
هر كار كه كردند ضرر روي ضرر بود.... ديدي چه خبر بود
اين مجلس چهارم، خودمانيم، ثمر داشت؟.....والله ضرر داشت
صد شكر كه عمرش چو زمانه به گذر بود.... ديدي چه خبر بود
ديگ وكلا جوش زد و كف شد و سر رفت.......باد همه در رفت
دِه مژده كه عمر وكلا عمرِ سفر بود...... ديدي چه خبر بود
من در غم این کز چه عدالتگه کشور ..... شد دزدگه آخر
زین نکته غم اندر دل من بیحد و مر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟
زین نکته غم اندر دل من بیحد و مر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟
تا اینکه در این دوره بدیدم وکلا را ..... در مجلس شورا
دیدم دگر اینباره از آن باره بتر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟
دیدم دگر اینباره از آن باره بتر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟
این مجلس شورا نبد و بود کلوبی ..... یک مجمع خوبی
از هر که شب از گردنه بردار و ببر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟
از هر که شب از گردنه بردار و ببر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟
میخواست خودش را برساند به وزارت ..... با زور وکالت
افسوس که عمامه برایش سر خر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟
افسوس که عمامه برایش سر خر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟
هرگز یکی از این وکلا زنده نبودی ..... پاینده نبودی
این جامعه زنده نما زنده اگر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟
این جامعه زنده نما زنده اگر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟
این طبع تو "عشقی" بخدائی خداوند ..... از کوه دماوند
محکمتر و معظم تر و آتشکده تر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟
محکمتر و معظم تر و آتشکده تر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟
متن کامل این شعر :اینجا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر