۱۳۹۰ بهمن ۱۱, سه‌شنبه

یادداشت 12سال قبل ده نمکی: دلار دو هزار تومان؛ زنده باد عدالت!

این چند خط را بخوانید، ماجرا را بعدا می گوییم!
«ظاهراً قرار است سر خلق الله را به خروس قندی گرم کنند تا متوجه درد بی درمان بدهکاری های سنگین چندین میلیاردی و رشد برق آسیای قیمت دلار صاحب مرده که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در این مملکت به نوسان آن بستگی دارد، نشوند. مردم را به اسم آزادی مطبوعات و تهدید آن و توسعه سیاسی و و دوچرخه سواری و غیره سرکار بگذاریم و دغدغه اصلی  آنها را از عدالت جلب بازی های سیاسی نمائیم تا متوجه نشوند که در عرصه اقتصاد چه بر سر این کشور می آید. آقایان کاسه گدائی به دست گرفته و به دنبال اخذ وام های میلیاردی، دست نیاز مقابل بانک جهانی تحت سیطره صهیونیست ها و کشورهای دیگر دراز می کنند و در داخل کشور جنجال آزادی، استقلال و... سر می دهند. و یکی هم نیست به این مردم بگوید که ایهاالناس یک ملت بدهکار، آن هم بدهکار به نامردترین نامردان محافل صهیونیستی چگونه می خواهد دم از آزادی و استقلال و دفاع از مظلوم بزند؟!

کرامت انسان شعار مسئوولین فعلی جامعه است. آیا کسی نیست به این سوال پاسخ دهد که یک ملت که تا چند سال دیگر جزو بدهکارترین کشورهای جهان مثل کشورهای آمریکای لاتین خواهد شد، کشوری که نفت خود را برای قوت پیش فروش می کند، دوچرخه سواری بانوان و فوتبال زنان و مطبوعات رنگارنگ و... به چه درد آن می خورد که دعوای اصلی روزنامه های چپ و راست و نماینده ها و وزرا بر سر آن است و جلسه پی جلسه برای آن تشکیل می دهند.
معلوم نیست آیا پای این وکیل وزیرها به داروخانه های این مملکت نرسیده که ببینند مردم چگونه با مشکلات دست و پا می زنند و عزیزان آنها در بستر بیماری محتاج داروهای حیاتی است و هیچ دادرسی به داد آنها نمی رسد؟! و اگر جرات پیدا کردند در این گونه محافل حاضر شوند، خوب گوش دهند که درد مردم نه درد دوچرخه سواری زنان است و نه آزادی آنچنانی، بلکه رفع و رجوع نیازهای روزمره است که وظیفه اول هر دولتی است. و ببینند که مردم گرفتار در بیان شکوه ها و فریادهای خود، دوم خردادی و دوم غیرخردادی نمی شناسند، همه را مقصر می دانند و حق هم دارند.

آیا این حضرات در پای صحبت مردم نشسته اند تا بشنوند، که رشوه خواری و باج گیری رسمی و غیررسمی در ادارات و... بیداد می کند و هرکسی به هرطریقی از هرکسی می تواند می ستاند و این خو باج گیری زیرمیزی و یا روی میزی می رود تا به صورت یک فرهنگ در جامعه اسلامی! در آید! آیا هیچ مسوولی در این مملکت می داند که امروز مواد مخدر بیشتر و آسانتر از سیگار در دسترس جوانان این مملکت است که قرار است آنها را باور کنیم! آیا کسی نیست به این حضرات بفهماند که در این تهران پایتخت جمهوری اسلامی ایران! فساد و فحشا بیداد می کند و در روز روشن نوامیس مردم از تعرض در امان نیستند. افسوس که این فریاد در همین صفحه باقی خواهد ماند و دلار به هزار تومان خواهد رسید، متناسب با آن قیمت ها افزایش و قدرت خرید مردم کاهش خواهد یافت ولی با فرارسیدن انتخابات بعدی برای توسعه سیاسی! باز درد این مردم به فراموشی سپرده خواهد شد و کک حضرات نخواهد گزید... .»



اشتباه نکنید، این مطلب درباره وصف شرایط حال حاضر نیست، چرا که هم اکنون دختران می توانند دوچرخه سواری کنند و هیچ کس خونش به جوش نمی آید و زنان نیز می توانند با شلوار و شلوارکی که رویش جوراب کشیده شده فوتبال بازی کنند و دیگر اینها بحث روز نیست و نباید اینها را بهانه له کردن عده ای نمود و دیگر شعار معروف «عایشه با شتر می آد / فائزه با موتور میاد» برای عده ای دمده شده و مانتوهای چرمی قرمز و نگاه های معنی دار خیلی هم چیز بدی نیست، چه برسد به فوتبال و دوچرخه سواری بانوان! الان بازیکن تیم ملی دوومیدانی بانوان با لباس تمام استرج در میادین داخلی و بین المللی مسابقه می دهد و برخی صدایشان در نمی آید! چرا؟ شاید چون بچه ها از خودمان هستند!



این بخشی از یادداشت مسعود ده نمکی در شماره هفدهم هفته نامه جبهه (سال 78) بود، آن زمان که هنوز بانک جهانی به ایران وام می داد و گروهی از کشورها دنبال محاصره اقتصادی ایران نبودند. این یادداشت با تیتر «دلار هزار تومان، زنده باد آزادی» در صفحه یک درج شده بود. اما در صفحه 3 در یادداشت سردبیر که مربوط به همین تیتر بود، عنوان شده بود که دلار هزار تومان خواهد شد! اتفاقی که اگر در حال حاضر یک روزنامه به آن دست بزند، با هجمه مواجه شده و متهم به تلاش برای القاء گران تر شدن دلار و ایجاد حباب کاذب می شود و برخوردهای دیگری نیز برایش رخ می دهد. البته هیچ گاه در این سال ها قیمت دلار به هزار تومان نرسید و در دولت اول احمدی نژاد هر دلار، ده هزار ریال شد.

البته انتقاد منطقی از هر دولتی که در اقتصاد و معاش مردم کوتاهی کند - چه اصلاح طلب باشد چه اصولگرا و چه...- وظیفه رسانه و هر مطبوعاتچی حافظ منافع مردم است و از این رو به اصل انتقاد آن روز برادر مسعود و رفقا ایرادی وارد نیست.


 با این حال آنچه اهمیت دارد، سکوت این تیپ چهره های نگران برای معاش ملت، بعد از سال 84 است. مسعود ده نمکی، یوسفعلی میرشکاک، حمید داوودآبادی و همه آنهایی که آن روزها نگران معاش مردم بودند، پس از روی کار آمدن دولت نهم و دهم دغدغه شان برطرف شد که همه ذوقشان گل کرد و یا سراغ سینما رفتند یا سراغ ادبیات و نوشتار را بیشتر گرفتند؟! آیا دیگر در این هشت سال نرخ فساد پایین آمده، نرخ بیکاری افت چشمگیری داشته، قیمت دختران ایرانی در دوبی پایین آمده، بدهی های ایران کم شده، تورم کاهش پیدار کرده و یا حکم دینی صادر شده دوچرخه سواری و فوتبال بانوان شرعی است؟! شاید هم در این دوره مفاسد اقتصادی کمتر شده و دیگر ضرورتی برای یقه پاره کردن نیست و بقیه مشکلات هم در حال حل شدن است؟! اصلاً شاید مفاهیم عوض شده که ده نمکی هم به معترضین به مدل بازیگران حاضر در جشن فیلمش شبیه روشنفکرها، «عقده ای ها»  می گوید!

حکایت «بازتاب» و «اهل بازتاب» که روشن است و آرشیو سایت هم حداقل برای امثال ده نمکی قابل دسترسی است. کدام رسانه برای نخستین بار پرونده قراردادهای نفتی آقازاده ای را که امروز برخی تازه یادشان افتاده می توان مستمسک زدن پدرش قرار داد منتشر کرد؟ کدام رسانه از هزینه های چند صد میلیونی دکور اتاق وزیر راه دولت خاتمی نوشت و کدام رسانه با شدیدترین لحن حسن روحانی را مورد خطاب قرار داد که این چه وضع دیپلماسی هسته ای ایران است و کدام رسانه با دستور وی و حکم دادگاه در دوره اصلاحات پلمب شد جز «بازتاب اول»؟! ما تکلیفمان روشن است و با روی کار آمدن دولتی اصولگرا سهمی نگرفتیم تا ساکت شویم، نوشتیم و گاهی نیز چوبش را خوردیم تا «تندروهای راست» همان میزان ما را ضدامنیتی بخوانند که «تندروهای چپ» اطلاعاتی می خواندند. بی تردید اگر یک اصلاح طلب یا اصول گرا یا میانه روی دیگر راس قوه مجریه بیاید، می نویسیم و هزینه اش را همچون ده سال اخیر می دهیم. اما امثال ده نمکی این روزها با چه رویی در چشم مردم نگاه می کنند؟!



امثال مسعود ده نمکی شش سال کرکره هفته نامه هایش که برخی از آنها قابل نشر بود را پایین کشیدند و در حالی که چند سال پیش هم عنوان کردند قصد انتشار دوباره اش را دارند، ترجیح دادند به کسب و کار بهترشان ادامه داده و به جای انتقاد، با حمایت دولت سه گانه و چهارگانه بسازند! به هر حال نمی شود به جواد شمقدری و علیرضا سجادپور که تا دیروز در نشریات ده نمکی به مدیریت زنده یاد «سیف الله داد» حمله می کردند و متهمش به فاصله گرفتن از آرمان های انقلاب می کردند، انتقاد کرد که بسیاری از فیلم هایی که دوره شما اکران شده، هزار کیلومتری آرمان های امام نیست!

پس بهتر است همین فیلم ها را ساخت و از فرصت حضور رفقا در حوزه مورد اشاره استفاده لازم را کرد. حالا فساد و فقر و دو برابر شدن قیمت دلار را مورد انتقاد قرار دهند که چه بشود؟ مگر قبل از دولت احمدی نژاد و قبل قبل این دولت نبوده است؟! حالا هم هست دیگر، مهم این است که اشعار انقلابی چون «تو که چشمات خیلی قشنگه...» به آرمان های امام نزدیک شده است!
واقعاً این روزها باید شعار داد، «دلار دو هزار تومان؛ زنده باد عدالت!» و زنده باد تاریخ که می ماند و نهاد اشخاص را به خوبی مشخص می سازد. زنده باد شهدایی که رفتند و چنین روزهایی را ندیدند و متوجه نشدند برخی از آنهایی که با انتشار چندباره عکس هایشان کاسبی ها راه انداخته اند و تحقق عدالت را هم با مفهوم خودی و غیرخودی تقسیم می کنند و تنها آنهایی که هر شب عید را مخصوص فیلم هایشان می کنند، مکلف به تحقق عدالت نمی دانند و چندان مورد انتقاد قرار نمی دهند. راستی ده نمکی و داوودآبادی هم مثل مابقی رفقایش زمان روی مین رفتن رزمندگان، در حال عکاسی برای چنین روزهایی بودند یا شهید شدند؟!
منبع:baztab.net

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر