عصای هفت سری ماند و زخم صد ساله
وشهر پــــر شده از ســـــامری وگوساله
آهای موسی! هی رود را شکاف نده
در آر مردم بیــــچاره را از این چالـــــه
از این نشستن و تقدیـــر را رقــــــم نزدن
از این مچاله شدن - خوابمرگِ هر ساله -
تو گرم کوه نوردی شدی و هست بلند
صدای صلّ علــــی بـی خیالـــی و آله
علف زیاد شده این روزها و می ترسم
کـــه قدّ گاو شود توی قصـــه گوساله!
علی رضا دهرویه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر