۱۳۹۱ دی ۲۵, دوشنبه

نیلو فر آبی بودن

دروغ گفته ام اگر بگویم
جهان به زیبایی قصه های کودکی ست
پینوکیو یک روز آدم می شود
کفش بلور همیشه با پای سیندرلّا جور در می آید
و شاه زاده ای از راه می رسد
تا به بوسه ای سفید برفی را از خواب جادو بیدار کند
دروغ گفته ام اگر بگویمت
که در همین دم
دختری سیزده ساله
تنش را چوب حراج نمی زند در کنار خیابان
ومردی تبخیر نمی کند
واپسین نفس خود را
برتکّه ای زرورق...
ما در گردبادی از زخم زندگی می کنیم
و وزنه های حقیقت به پای رویاهامان
زنجیر شده اند
امّا زندگی آدامسی نیست که با بی مزه شدن
بتوانیم برسنگفرش خیابان تفش کنیم!
ما موظف به نیلو فر آبی بودنیم
چه در مرداب لجن بسته
چه در آب نمای یک پارک...
وگرنه عفونت جهان را ویران خواهد کرد..
به تو دروغ نمی گویم
ما همان طور که به قله ها می اندیشیم
در حال فرو رفتنیم...
امّا با دوست داشتن تو
رویش جفتی بال را حس می کنم
برشانه های خود!!

یغما گلرویی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر